خلاصه کتاب:
همه دنیا فکر میکنن ما نامزد همیم اما اون برادر سوپر استار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور، دیمین سوج، وارد زندگیمون میشه و فکر میکنه من دختریم که به خاطر پول و شهرت به هر کسی جواب مثبت میدم. دیمین به خاطر رفتارهای کنترل نشده و یک شبه زیادش معروفه و حالا، انتظار داره با جاذبه های مسخرش اغفالم کنه و با وجود پونزده سال اخلاف سن...
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد دختری به اسم مهگل که تازه کنکور رشته معماری قبول شده و از اونجاییم که ته تغاری خانوادش براش یه جشن کوچولو به مناسبت قبولیش گرفتن تو اون مهمونی با پسری به اسم فرهود آشنا میشه و به درخواست آشناییشون جواب مثبت که...
خلاصه کتاب:
دختری به نام کیهان که بعد از شرکت در دوره های آموزشی ماساژ درمانی، سالن ماساژ خود را افتتاح کرده، متوجه پسر یکی از مراجعینش به نام ادیب می شود که بی اعتقاد به طب سنتی تنها برای نجات مادربزرگش به مطب پدر کیهان آن هم در زمان چله نشینی اش رفته و بعد از دیدن حکیم در لباس درویشی، او را دکتر قلابی و کلاهبرداری که از مردم سوءاستفاده می کند، نامیده است. کیهان برای نجات پدر خود از بدنامی قرار ملاقاتی با این پسر می گذارد، تنها شرط ادیب برای پایان دادن به غیظ خود، آمدن پدر و دختر به شیراز برای درمان مادربزرگش است. شرطی که حکیم بابا با شنیدنش رنگ از رخسارش می رود، سفر به شیراز؟ چه رازی درباره ی شیراز و نامه های بی نشانی که به دست کیهان می رسد وجود دارد که اینگونه پیرمرد را آشفته کرده است؟
خلاصه کتاب:
اگر آسمان چشمان من امشب اشکباران است خیالی نیست! اگر فاصله ی بین من و تو به وسعت روزگاران است خیالی نیست! مرا همین بس، که عشقت در چهارچوب ویران وجودم پنهان است... “آذرخشِ آسمانم، باش (عارفه کشیر)
خلاصه کتاب:
شبانه دختری است که عاشق عکاسی ست اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف میکند در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم همگی بخشی از یک نقشه هستند. پازلی که باید حل شود.
خلاصه کتاب:
بعد از اینکه مادر جوزی از دنیا میره، اون مجبور میشه برای زندگی با پدر، مادرناتنی و برادر ناتنیش به شهر دیگه ای بره. اما نمیدونه توی اون شهر چی در انتظارشه. فامیلی جوزی رازی رو پشت خودش قایم کرده که بدون اینکه جوزی ازش خبر داشته باشه، اون رو به دشمن شماره یک تنها پسری که عاشقش میشه، تبدیل میکنه. بک کلرمونت زیبا، بیرحم و همه کاره شهره و قصد داره انتقام این زخم کهنه رو از بی گناه ترین فرد این داستان که جوزیه پس بگیره.
خلاصه کتاب:
الینا دختری که در جست و جوی کار است و پا به شرکت شخصی به نام اردلان می گذارد. اردلان به النا پیشنهاد میدهد که اگر به پسر عمویش آدرین نزدیک شود و به گونه ای سفته هایش را که نزد ادرین از به چنگ آورد پول خوبی نصیبش میشود. این گونه میشود که الینا به ادرین نزدیک میشود و…
خلاصه کتاب:
به هم ریخته ام. به هم ریخته ام وتمام من به هم ریخته است. نمیدانم به کدامین طلوع دل ببندم تا غروب نکند. نمیدانم از چه شبی بگذرم که سپیده سر بزند. نمیدانم از چند جهنم گذر کنم که وعده ی بهشت برسد. هیچ چیز نمیدانم. تنها پلک میبندم و سلام میدهم به کوره راهی که پیش روی ماست. کوره راهی که سناریوی یک خداحافظی میشود. خداحافظی از اقاقی ها! خداحافظی از سایه های بی سایه! خداحافظی از…
خلاصه کتاب:
الناز دختری که یه زندگی معمولی نداره،پر از سختی،دختری که برای رسیدن به چیزی که میخواد با چنگ و دندون می جنگه، میگذره از خودش، خانوادش، خوشحالیش، پر از دلتنگی میشه، زخم می خوره از نزدیک ترین آدمای زندگیش! آخرش میشه اونی که می خواد؟ در زندگی پر از فراز و نشیبش به آرامش میرسه؟
خلاصه کتاب:
دختری به اسم مهرو یه روز تابستونی همراه دوستاش با یه عده پسر کورس می بنده و بعد متوجه می شه که... شیشه پنجره را باران شست، از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ فرقی نمی کنه هوای الان چند نفره ست ! مهم اینه که تو نیستی و من مجبورم،تنهایی، دلتنگی آسمون رو تحمل کنم ... باز باران آمد از هوا یا ز دو چشم خیسم؟ نیک بنگر! چه تفاوت دارد...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.