خلاصه کتاب:
من این مسیر رو انتخاب نکردم. هیچکس همچین کاری نمیکنه. این زندگی منو مجبور کرد. این شهر منو مجبور کرد. بخاطر کسی که بهش تبدیل شدم عذرخواهی نمیکنم. بجز این موسز نمی تونست باهام باشه. اون گفت منو تاابد میخواد و منم کمکم دارم باورش میکنم. اما نمیتونم از گذشتم فرار کنم و گناهانم به دنبالم هستن. اگه الان زمان کفاره دادنه، خوشحال خواهم شد که تقاص پس بدم. ممکنه شانس دوبارهای داشته باشیم، اما باید اول از این موضوع زنده بیرون بیایم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.