خلاصه کتاب:
درباره دختری هستش که خدمتکار یک خونه میشه که یه پسر تنها که البته لالم هست توش زندگی میکنه… مینلی شخصیت اصلی رمان که یه ادم ماورایی نیست… یکیه مثل خودمون… با پر از اشتباهات گوناگون... یه دختری با افکار لطیف که به خاطر بی پناهیش دنبال یه قهرمان می گرده یه ادم قدرتمند مثل فیلما تا مرهمی باشه بر همه تنهاییاش…
خلاصه کتاب:
مردی از جنس آتش با دنیایی درهم آلوده،سالهاست که میسوزد و میسوزاند اما محکم و پابرجاست. مثل همهی انسانهای دیگر، در زندگیاش دچار خطا و لغزشهایی شده است اما خبر از اتفاقاتی که روزگار برایش رقم زده است ندارد. نمیداند این سرنوشت برایش بازیای رقم زده است که از درون نابود میکند! این بین کسی پا به بازی گذاشت که لطیف بود، زیبا بود، دختر بود.سوءتفاهم شد. همهی آنهایی که زود قضاوت کردند لطمه خوردند، ضربه زدند.خون به پا شد اما به ناحق! زهرش دامن همهشان را گرفت…
خلاصه کتاب:
سمانه زیبا ارام و مظلوم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور میدهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج میکند تا اینکه همسرش فوت میکند و خانواده اش مجبورش میکنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که قراره سمانه رو فراری بدند.
خلاصه کتاب:
حامین بادیگارد جذابی که ناخواسته مجبور میشه از دختر تخس و پروئه رئیس یه باند مافیا محافظت کنه، دختری که سال ها خارج از ایران زندگی کرده و چیزی از اعتقادای حامین زیادی معتقدمون نمیدونه. مدام تو زندگی حامین سرک میکشه حتی بی اجازه وارد حمومش میشه. مرد خشنمون و بی اندازه اذیت میکنه و وقتی تو یه کلبه واسه چند روز زندانی میشن اتفاقهایی میوفته که باور نکردنیه.
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختریه که از هشت سالگی توی یه عمارت حبسه و تمام آرزو هاش رو تو قفس انداخته که مبادا دست خانم اون عمارت که علاقه خاصی هم از جنس نفرت نسبت بهش داره، بهشون برسه و با برگشتن پسر اون خانوم به عمارت و رفتار های هرچند کوچک اما عاشقانه برای نیاز عشق توی دلش لونه میکنه اما...
خلاصه کتاب:
چند روز پیش که به اوراق و نامه های خود نگاه می کردم رونوشت نامه ای را که یکسال قبل به یکی از همشاگردیهای قدیمی خود نوشته بودم پیدا کردم، متن آن چنین بود: « چارلز عزیزم تصور می کنم هنگامیکه من و تو در «ایتون» با هم بودیم اخلاق و خصوصیات هیچکدام از ما با هم جور در نمی آمد، تو آدمی آداب دان، زیرک، خونسرد و کنایه زن بودی. در مورد خودم قصد ندارم خصوصیاتم را تصور کنم و از طرفی نمی توانم به خاطر بیاورم که اخلاق و رفتارم قابل توجه و جاذب بود. آیا تو می توانی آن را به خاطر بیاوری؟....
خلاصه کتاب:
جان تیلور اینبار در یکی دیگه از پرونده هاش با اقا و خانم کاوندیش درگیر میشه و اونا هم از یه دوست قدیمی جان که خورده حساب هایی هم با هم داشتن استفاده می کنند تا…
خلاصه کتاب:
آوا با برگشت نابهنگام به خونه، با خیانت همسر و دوست قدیمیش مواجه میشه. دختری که غرورش زیر پاهای اون دو نفر له شده، حالا باید دوباره سر پا بشه. انتقام این خیانت رو آوا خواهد گرفت یا روزگار؟!
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی یکتا دختر شر و شیطونی است که توی عروسی دوست خانوادگی شون با پسری به اسم سینا آشنا می شه و ماجراهای زیادی رخ میده یکتا درگیر عشق دوست دوران کودکیش پرهام میشه اما پرهام ظاهرا هیچ علاقه ای به اون نداره و به انگلیس که اونجا زندگی می کرده برمی گرده تا اینکه....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.