خلاصه کتاب:
آغوش بخاطر بدهی پدرش، با مادرش مجبور میشن خونشون رو ترک کنن و دست روزگار اون رو به جایی میکشونه که فکرشم نمی کرد… خدمتکار مردی میشه که عاشقشه... نگاه خاکستر گرفته ی اون مرد از آتش عشق شعله ور میشه؟
خلاصه کتاب:
یادگاری به زندگی و روزمرگیهای دختری به نام آتش میپردازد که تجربههای عجیبی در زندگیاش داشته است و باید همیشه خود را در امنیت کامل حس کند در غیر این صورت دچار استرس و تنش میشود. تجربهها و اتفاقاتی که برای او افتاده باعث شده تا او انسانی محتاط و بهدور از اجتماع باشد. آتش به دور از همه و تنها زندگی میکند و با خانوادهاش هم روابط خوبی ندارد. او دختری پرخاشگر و عصبی است که از ترحم متنفر است و فقط بهخاطر اینکه سرگرم باشد و در تنهایی غوطهور نشود کار میکند.
خلاصه کتاب:
داستان در مورد یک دختریست کاملا سنتی که با پسر خان روستاشون ازدواج میکنه اما به دلایلی که مشخص میشه جدا میشن حالا بعد مدت ها دختره برگشته به روستاشون جایی که پسرخان هم اون جاست و باز این دو هم رو میبین آیا این بار میتونن عاشقانه به هم برسند؟! داستان محور یک روستای تاریخی و توریستی در کردستان است که روستا و افراد روستا هم ماجراهای خودشون رو دارن و همین جذابیت رمان رو چند برابر کرده!
خلاصه کتاب:
دختری که بخاطِر نداشتنِ پول عمل قلب مادرش مجبور میشه صیغه ی دکتر بشه که قبلا ازدواج کرده و بچه دار نشده حالا از چکاوک بچه می خواد که باید بعد از دنیا آوردن بچه بره ! چی میشه عاقبت دختِر ساده ی ما؟ سرنوشت براش چه خوابی دیده؟ بخونید تا متوجه بشید!
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد بهراد پسری که پس از سال ها دوری از وطن به ایران برمیگرده با وجود اختلافاتی که با پدرش داره مجبور میشه چند روزی مهمون خونه پدرش بشه، زن پدرش شهین دنبال اینکه خواهرزاده اش ساناز، با بهراد ازدواج کنه تا ارث کلانی که به بهراد میرسه تحت نظر خودش باشه اما بهراد با رفت و آمد به خونه مادربزرگش دلداده پرستار خاتون ک هم بازی بچگیش هم بوده میشه ولی...
خلاصه کتاب:
باران و پیمان، زوج عاشقی هستند که چندسالی از شروع زندگی مشترک و عاشقانشون می گذره، اما بارداری ناخواسته باران و خطری که تهدیدش می کنه باعث می شه این زندگی دچار چالش هایی بشه که خوندنش خالی از لطف نیست…
خلاصه کتاب:
رعنا دختری که در روز ختم مادرش چشمانش به گلنار، زن پدر جدیدش افتاد که دوشادوش پدرش ایستاده بود. بلافاصله پس از مرگ مادرش پی به خیانت مهراب، پدرش، با گلنار آبدارچی مدرسه اش می برد. برای انتقام از مهراب خود را وارد یک ازدواج قراردادی با شاهرخ میکند. شاهرخ، مردی است که در پی از دست دادن پدرش بار خانواده پنج نفره اش را به دوش می کشد و مردانه به روی خواسته های خود پا می نهد. مردی که پس از دریافت پیشنهاد وسوسه برانگیز از طرف رعنا، پا به روی تمام خط قرمز هایش می گذارد تا او را داشته باشد …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.