خلاصه کتاب:
بندهای رنگی روایت دو خانواده در شرایطی متفاوت است که درنهایت نقاط مشترکی با هم دارند. یندهای رنگی قصه دختری است که شانههای نحیفش را با اقتدار، زیر بار مسئولیتهای خانه و خانواده، محکم نگه داشته و مردی جوان که در سکوت به کار و بار خودش میرسد. در این میان سوءتفاهماتی آنها را به هم نزدیک میکند تا جایی که دیگر جدایی ممکن به نظر نمیرسد. بندهای رنگی از کینهورزی و خستگی و در عین حال از عشق و نشاط میگوید از انتخابهایی که سرنوشت و زندگی آدمها را تغییر میدهد.
خلاصه کتاب:
تیرداد میرفتاح، تک نوه پسری خاندان میرفتاح، برای انتقام زندگی از دست رفته مادرش با اسم مستعار امیر همایون راد نزدیک شکوفه ای میشه که شکوفه زندگی پدرشه. شکوفه ای که ندونسته وارد بازی خطرناکی میشه و تقاص این ندونستن رو با ترک شدن توی روز عروسیش، درست زمانی که باردار بوده، پس میده. قلبی که لرزید، زنی که ترک شد، فرزندی ناخواسته، که به دنیا اومد. سرنوشتی یکسان برای دو زن از دو نسل متفاوت…
خلاصه کتاب:
قصه ما ، قصه تقاصه، قصه انتقام. داستان ماجرای واقعی زندگی زنی به اسم مهتابه که خواهر و همسرش بهش خیانت می کنن و با هم رو هم میریزن، جوری که مهتاب با داشتن یه بچه ناگزیر به طلاق می شه چون خواهر هجده سالش، از همسرش بارداره و دو تا خواهر نمی تونن همزمان زن یه نفر باشن. اون می ره، ولی به خودش قول می ده بیاد و انتقام خودش و دخترش مهلا رو از اونا بگیره. تو این راه، خدا و بعضی آدمای دور و برش، کمکش می کنن و...
خلاصه کتاب:
صدای شلیک رعد و برق و طوفانی که می خواست تنه ی درختان را از جای بکند بر رعب و وحشت من می افزود. هوای نسبتا سرد پاییزی در کوچه های تاریک شب، ترسم را بیشتر می کرد. نزدیک در خانه ی طلایی رنگ می شوم. و انگشتم را روی زنگ خانه می گذارم. ولی تاریکی کوچه ها و نشنیدن صدایی زنگ حکایت از قطع برق دارد. کلافه تلفن همراهم را از کیفم خارج می کنم و شماره ی کامران را می گیرم. تلفن همراهم را نزدیک گوشم می آورم و با صدای رعد و برقی که دلم را می لرزاند سرم را درون شانه هایم پنهان می کنم.
خلاصه کتاب:
یه مدیر! شر و شیطون و پایه... یه معاون! آروم و مظلوم و ساده... یه دبیرستان پسرونه و کلی خراب کاری، اما بعد از اومدن خانم معاون مستبد و سخت گیری هاش... همه چی به این جا ختم نمیشه تازه داستان از اون جایی شروع میشه که خانم ادیب بد عنق و دیکتاتور، برای آدم کردن پسرا یه اردو راهیان نور ترتیب میده ولی اونجا خودش و آقایون مدیر معاون به طور خیلی اتفاقی وسط میدون جنگ گم میشند و...
خلاصه کتاب:
ساسان برای گرفتن انتقام از حاج هاتف توانگر که تاجری موفق و مذهبیه دخترش ملودی حامله میکنه و درست وقتی که ملودی عاشقش شده رهاش می کنه… علی رفیعی، مردی سنتی و مذهبی که پناه ملودی ای میشه… که بخاطر بارداری نامشروع خودشو از همه غایم میکنه، دختری که با عشق اشتباه باردار شده، ملودی برای مجبور کردن علی به ازدواج صوری نقشه میکشه و وانمود میکنه بهش دست درازی کرده اما..
خلاصه کتاب:
گرشا، پسریه که زیر نظر فالکن بزرگ شده و دنیاش رو بعدِ از دست دادن پدرش، از همون بچگی، فالکن ساخته دنیایی که شبیه به دنیای رنگیِ ماها نیست دنیای گرشا خاکستریه، دنیایی با صدای شلیک، بوی باروت و رنگ خون. تو این دنیای خاکستری، عشق به دستور فالکن، ممنوعه و نقطه ضعف و گرشا، با تمام تعارضات ذهنیش، بهخاطر دینی که به تنها کسوکارش داره، اونی شده که فالکن ازش میخواد و با قبول کردن مسئولیت یک باند چهارنفره، خلافهایی رو انجام میده که خواستهی فالکنه…
خلاصه کتاب:
زیبا دختری پر از کینه و حس انتقام، بعد از چهار سال از زندان آزاد می شود. او با آسیبهای جسمی و روحی از زندان، برای انتقام از مسببین بدبختی هایش باید به ملاقات نعیم در دبی برود. برای همین با همفکری وکیلش فرزاد، راهیِ جنوب می شود که درگیر رو دست خوردن ها و همراهی همسفر اجباری و اتفاقات جدیدی می شود.
خلاصه کتاب:
دختری که هیچ محبتی از مادر و خانواده اش نگرفته درگیر علاقه و اشتیاق پسر عموش میشه ولی به خاطر یه انتقام و هوس بچگانه اون عشق رو کمو بیش به هم میزنه تا اتیش نفرت دلش رو کمتر کنه ولی امان از روزی که این اتیش سرد میشه و فقط حسرت براش به جای میزاره… ولی ممکنه که پسر عموی از دست رفته با عشقی آمیخته به کینه دوباره قبولش کنه و دل به دلش بدهد؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.