خلاصه کتاب:
یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسر عمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمنو دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونهاش چند سال زندانی میکنه حتی شده قلاده دور گردنش ببنده این کارو میکنه. تا روزی که دشمن درجه یکش که یک آدم مغرور و کله خره، تصادفا یاسمن رو میبینه و ازش خوشش میاد. به خاطر کینه ای که از کارن داره، یه روز تو راه دانشگاه یاسمنو میدزده و مجبورش میکنه که…
خلاصه کتاب:
هرگز فراموش نمی کنم هفت ساله بودم که در یک غروب دلگیز پاییزی مادرم با چادر چیت گلدار و چمدانی زهوار در رفته در حالی که گریه امانش را بریده بود و با گوشه چادر رنگ و رو رفته اش اشک هایش را پاک می کرد، دستم را گرفته بود و رو به مادربزرگ که از پنجره چوبی خانه آجری با تحقیر و چشمانی بی فروغ با چارقد سفیدی که طبق عادتش بیخ گلویش با سنجاقی سفت بسته بود، گفت…
خلاصه کتاب:
هرمان هسه این کتاب را در سال ۱۹۰۶ میلادی نوشته و منتشر کرده است. وی در این رمان داستان پسربچهای باهوش را تعریف میکند که ذوق و استعدادش توسط مربیان، معلمان و مادر و پدرش، نادیده گرفته میشود. این اثر حاوی انتقاداتی نسبت به شیوههای تربیتی و تعلیمی در مدارس و خانوادهها است و برخی از منتقدان به علت شباهتهای شخصیت داستان با زندگی هسه در کودکی، این کتاب را نوعی «زندگینامه خودنوشت» دانستهاند.
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم تاراست که در اثر یک تصادف حافظه اش رو از دست میده. اما توی گذشته اش اتفاقی افتاده که باعث شده پدرش ازش متنفر بشه و همیشه اونو تحقیر کنه و کتک بزنه. تارا هم که میبینه نمیتونه با این شرایط زندگی کنار بیاد به کمک دوستش فرار میکنه و با یک گروه قاچاقی میره دبی. اما زمانی که به اونجا میرسه میفهمه زندگی بهتری در انتظارش نیست و….
خلاصه کتاب:
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت می کنند که در آینده یک گیشا شود، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند…
خلاصه کتاب:
ترنم دختری ۲۰ ساله که تا این سن در کنار پدر و عمه ی مهربانش زندگی ارام و بی دغدغه ی را سپری کرده است ناگهان با تصادف پدر با مردی جوان که منجر به مرگ مرد می شود زندگیش دستخوش حوادث غیر منتظره ی میشود و خانواده متوفا که روستایی و سنتی هستند درخواست قصاص می کنند و تنها راه صرف نظر از قصاص را خون فصل میدانند ترنم برای نجات پدر علیرغم میل باطنی و ترس از اینده و با وجود برخورد بسیار بد و خصمانه ی انان به این درخواست تن در میدهد و به ظاهر به عنوان دختر ولی در واقع برای کلفتی پا به دنیای جدیدی می گذارد ولی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.