خلاصه کتاب:
این رمان در مورد دختری به اسم مهگل که تازه کنکور رشته معماری قبول شده و از اونجاییم که ته تغاری خانوادش براش یه جشن کوچولو به مناسبت قبولیش گرفتن تو اون مهمونی با پسری به اسم فرهود آشنا میشه و به درخواست آشناییشون جواب مثبت که...
خلاصه کتاب:
دختری به نام کیهان که بعد از شرکت در دوره های آموزشی ماساژ درمانی، سالن ماساژ خود را افتتاح کرده، متوجه پسر یکی از مراجعینش به نام ادیب می شود که بی اعتقاد به طب سنتی تنها برای نجات مادربزرگش به مطب پدر کیهان آن هم در زمان چله نشینی اش رفته و بعد از دیدن حکیم در لباس درویشی، او را دکتر قلابی و کلاهبرداری که از مردم سوءاستفاده می کند، نامیده است. کیهان برای نجات پدر خود از بدنامی قرار ملاقاتی با این پسر می گذارد، تنها شرط ادیب برای پایان دادن به غیظ خود، آمدن پدر و دختر به شیراز برای درمان مادربزرگش است. شرطی که حکیم بابا با شنیدنش رنگ از رخسارش می رود، سفر به شیراز؟ چه رازی درباره ی شیراز و نامه های بی نشانی که به دست کیهان می رسد وجود دارد که اینگونه پیرمرد را آشفته کرده است؟
خلاصه کتاب:
اگر آسمان چشمان من امشب اشکباران است خیالی نیست! اگر فاصله ی بین من و تو به وسعت روزگاران است خیالی نیست! مرا همین بس، که عشقت در چهارچوب ویران وجودم پنهان است... “آذرخشِ آسمانم، باش (عارفه کشیر)
خلاصه کتاب:
شبانه دختری است که عاشق عکاسی ست اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف میکند در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم همگی بخشی از یک نقشه هستند. پازلی که باید حل شود.
خلاصه کتاب:
الناز دختری که یه زندگی معمولی نداره،پر از سختی،دختری که برای رسیدن به چیزی که میخواد با چنگ و دندون می جنگه، میگذره از خودش، خانوادش، خوشحالیش، پر از دلتنگی میشه، زخم می خوره از نزدیک ترین آدمای زندگیش! آخرش میشه اونی که می خواد؟ در زندگی پر از فراز و نشیبش به آرامش میرسه؟
خلاصه کتاب:
دختری به اسم مهرو یه روز تابستونی همراه دوستاش با یه عده پسر کورس می بنده و بعد متوجه می شه که... شیشه پنجره را باران شست، از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ فرقی نمی کنه هوای الان چند نفره ست ! مهم اینه که تو نیستی و من مجبورم،تنهایی، دلتنگی آسمون رو تحمل کنم ... باز باران آمد از هوا یا ز دو چشم خیسم؟ نیک بنگر! چه تفاوت دارد...
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم یگانه س که پدر و مادرش رو از دست داده و در خانه ای زندگی می کنه که پسر معتادی دارند. پسر تنها زندگی می کند و یگانه به درخواست مادر او که برایش زحمت زیادی کشیده قبول می کند پرستاری پسرش شهاب را به عهده بگیرد. کم کم با کمک دوست صمیمی اش سهند تلاش می کنند او را ترک دهند اما...
خلاصه کتاب:
من دلارام با دلی که به هیچ وجع ارام نیست سفتم .سختم .محکمم و سنگم نفوذ ناپذیرم. اما به راحتی در دیگران نفوذ می کنم اومدی تا توی شعله های انتقام بسوزونیم اومدی تا ازم انتقام بگیری. اما خودت تو همون شعله ها سوختی مطمئن باش وقتی زخمای که بهم زدن خوب بشه خیلیا رو زخمی می کنم. مطمئن باش. من یاد گرفتم جای اینکه اشکامو پاک کنم اونهایی که باعث اشکامن رو پاک می کنم زندگیم را نابود کردن هستی اشنان را به اتش می کشم. و اما همیشه زندگی چه با خلاف؟؟؟؟؟ چه بی خلاف؟؟؟؟؟ چه برخلاف ؟؟؟؟؟
خلاصه کتاب:
برفین دختری که تنها با پدرش زندگی میکنه عاشق و شیدای پسر عموش آذرخش هست که نشون شده هم دیگه هستند. اما آذرخش علاقهی چندانی به برفین نداره. اما کم کم جذابیت های برفین به چشمش میاد و…
خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون و تخسش که از هیچ موقعیتی برای اذیت و آزار گلبهار غافل نمیشه، اون خونه رو برای اقامت خودش انتخاب میکنه….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.