خلاصه کتاب:
خودش میگه احساسم خاموش شده، مُرده، کُشتنش! اما... دختر داستان پولداره، خوشگله، رو پای خودش وایستاده، محکمه، تکیه گاهه، تکیه گاهه کسایی که عاشقشونه، مجبور بوده تکیه گاهه باشه. پسر داستانمون مغروره، میگه همه دخترا فقط به پول فکر میکنن، اما اون دختری که سر راهش قرار میگیره تنها مشکلی که تو زندگیش نداره پوله...
خلاصه کتاب:
آرمین پسر الکی خوشی است که معنی تعهد و پایبندی را نمی داند. دست روزگار مهرنوش را سر راهش قرار می دهد که زنی مطلقه و کم سن و سال است، آرمین تلاش می کند تا بتواند چند صباحی با مهرنوش باشد، مهرنوش مقاومت میکند و آرمین تصمیم میگیرد که...
خلاصه کتاب:
یه دختر ساده و اروم که بعد از فوت پدرش،یهو کلی دردسر برای خودش و خانوادش پیش میاد… پدرش یواشکی دوبار ازدواج کرده بوده، و یه پسر هم داشته! و حالا که موقع ارث و میراث شده، اومدن سراغشون تا همون یه ذره دارایی هم از چنگشون در بیارن… و این وسط،ب عد از سالها، مار دو سر برمی گرده یه ادم مغرور و بد اخلاق که اومده بشه ملکه ی عذاب دخترمون… حالا دقیقا میاد تو خونه ی روبرویی اونها! و این، شروع اتفاقاتی که….
خلاصه کتاب:
قصه رو شروع می کنیم، از زبون دختری که دست انداخت بیخ گلوی دختر لوس خانواده و حالیش کرد که توی دنیای گرگ های گوسفند نما، لازمه که مواظب باقی مونده های خونواده ش باشه، دستشو گرفت رو زانو هاش و دونه دونه درا رو زد و دنبال رحمت خدا گشت، تا خانواده ش رو نجات بده !
خلاصه کتاب:
امیرکاوه کاویان ۳۳ساله. مدیرعامل یه کارخونه ی قطعات ماشین فوق العاده بی اعصاب و کله خر! پدرش یکی از بزرگ ترین کارخانه دار های تهران! توی کارخونه با یک کارگر جرو بحث میکنه واتفاقی باعث مرگ اون فرد میشه! طرف دیگه ی قصه دختریه که ۲۵سال بیشتر نداره و میشه ولی دَم! حالا امیرکاوه باید رضایت رخنه نامدار رو بدست بیاره وگرنه طی شش ماه بالای چوبه ی دار میره!…
خلاصه کتاب:
اگر آسمان چشمان من امشب اشکباران است خیالی نیست! اگر فاصله ی بین من و تو به وسعت روزگاران است خیالی نیست! مرا همین بس، که عشقت در چهارچوب ویران وجودم پنهان است... “آذرخشِ آسمانم، باش (عارفه کشیر)
خلاصه کتاب:
الناز دختری که یه زندگی معمولی نداره،پر از سختی،دختری که برای رسیدن به چیزی که میخواد با چنگ و دندون می جنگه، میگذره از خودش، خانوادش، خوشحالیش، پر از دلتنگی میشه، زخم می خوره از نزدیک ترین آدمای زندگیش! آخرش میشه اونی که می خواد؟ در زندگی پر از فراز و نشیبش به آرامش میرسه؟
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم یگانه س که پدر و مادرش رو از دست داده و در خانه ای زندگی می کنه که پسر معتادی دارند. پسر تنها زندگی می کند و یگانه به درخواست مادر او که برایش زحمت زیادی کشیده قبول می کند پرستاری پسرش شهاب را به عهده بگیرد. کم کم با کمک دوست صمیمی اش سهند تلاش می کنند او را ترک دهند اما...
خلاصه کتاب:
من دلارام با دلی که به هیچ وجع ارام نیست سفتم .سختم .محکمم و سنگم نفوذ ناپذیرم. اما به راحتی در دیگران نفوذ می کنم اومدی تا توی شعله های انتقام بسوزونیم اومدی تا ازم انتقام بگیری. اما خودت تو همون شعله ها سوختی مطمئن باش وقتی زخمای که بهم زدن خوب بشه خیلیا رو زخمی می کنم. مطمئن باش. من یاد گرفتم جای اینکه اشکامو پاک کنم اونهایی که باعث اشکامن رو پاک می کنم زندگیم را نابود کردن هستی اشنان را به اتش می کشم. و اما همیشه زندگی چه با خلاف؟؟؟؟؟ چه بی خلاف؟؟؟؟؟ چه برخلاف ؟؟؟؟؟
خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون و تخسش که از هیچ موقعیتی برای اذیت و آزار گلبهار غافل نمیشه، اون خونه رو برای اقامت خودش انتخاب میکنه….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.