خلاصه کتاب:
مژده در نوجوانی با یک اشتباه و یک انتخاب بدتر مسیر زندگیش رو تغییر میده و از اون جایی که دست سرنوشت میخواد که اونو در مسیر درست قرار بده کمک میکنه تا با یک رویای صادقه چیزهایی رو از گذشته و آینده اش ببینه و به دنیای واقعی برگرده اون وقته که سال ها بعد با کسی که توی اون رویا صادقه همراهیش کرده رو به رو میشه… و اون کسی نیست جز دکترش کیاوش… مردی جدی و سردی که مشکلاتی توی زندگی خودش داره.. حالا باید دید دست سرنوشت قراره چطور این دو نفر رو همراه هم کنه ؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.