خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به اسم آواست… دختری شونزده ساله که توی این سن کم اسیر مشکلات زیادی میشه… دختری که توی کشور غریب به طرز وحشیانه ای بهش دست درازی میشه…
خلاصه کتاب:
من این مسیر رو انتخاب نکردم. هیچکس همچین کاری نمیکنه. این زندگی منو مجبور کرد. این شهر منو مجبور کرد. بخاطر کسی که بهش تبدیل شدم عذرخواهی نمیکنم. بجز این موسز نمی تونست باهام باشه. اون گفت منو تاابد میخواد و منم کمکم دارم باورش میکنم. اما نمیتونم از گذشتم فرار کنم و گناهانم به دنبالم هستن. اگه الان زمان کفاره دادنه، خوشحال خواهم شد که تقاص پس بدم. ممکنه شانس دوبارهای داشته باشیم، اما باید اول از این موضوع زنده بیرون بیایم…
خلاصه کتاب:
سوفی که بزرگترین خواهر در بین سه دختر خانواده ای کلاهدوز هست مجبوره که عهده دار کار مغازه باشه و کلاه درست کنه، سوفی ندانسته با قدرت جادویی که داره به کلاه هایی که درست می کنه قدرت جادویی می ده اما به همین دلیل یه روز جادوگری وارد مغازه می شه و سوفی رو طلسم و به یه عجوزه تبدیل می کنه، سوفی مغازه رو ترک می کنه و...
خلاصه کتاب:
حسام یه پسر بیست و شش ساله س که توی یه خانواده مومن بزرگ شده و خودش خیلی پایبند و معتقده. یه روز که به مطب داییش میره برای اولین بار توی زندگیش به یه دختر با دقت نگاه می کنه... دخترم کسی نیست جز آریانادخت امیری... به نظرتون چی پیش میاد؟! عشق؟! بین آدمایی که هیچ سنخیتی با هم ندارن؟! گاهی فقط یک جمله ی ساده مسیر زندگی رو عوض می کنه... یه جمله ی ساده مثل به من نگاه کن...
خلاصه کتاب:
دختر قصه ما لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده است. او به صورت مخفیانه با پسری به اسم اهورا رابطه داره اما هر چی میگذره بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش میشود. پس تصمیم میگیره این رابطه را تمام کند، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه میشود. لوا با دردسر های بزرگی مواجه میشود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد، پسر عمویش بود. پسری که در کل خانواده، بدنام است و همه اورا از خانواده طرد کردهاند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر میکنند؟…
خلاصه کتاب:
محمد پسری نوزده ساله، توی صفحه ی اینستاگرامش با دختری بنام رویا دوست میشه و شروع این رابطه متفاوت تر از هر رابطه ایه. طوری که رویا، دختری ساده و عاشق پیشه، برای راضی کردن محمد و اثبات علاقش تن به هر خواسته ای میده! خواسته های غیر معقول که نیمی از رابطه های امروزی رو درگیر کرده…
خلاصه کتاب:
من دریام.... درست یک هفته مونده به عروسیم متوجه شدم نامزدم همراه برادر خونیم بخاطر انتقام از پدرم بهم نزدیک شده.... نامزدیم و به هم زدم اما حتی فرصتی برای عشق قتل عام شده ام پیدا نکردم.... چون سرنوشت من و به راه سخت و خطرناکی کشوند که باید جونم و می ذاشتم کف دستم و با مردی خطرناک و قاتل همراه می شدم اما....
خلاصه کتاب:
با خیانت ایرج به شریکش آریان پور،راد، پسر آریان پور ، صمیم دختر ۱۸ ساله وعزیز ایرج را می رباید تا ایرج را وادار به انجام تعهداتش کند ، صمیم بعد ازتحمل یک هفته وحشتناک دراسارت راد واز دست دادن امتحان کنکوری که یک سال برایش درس خوانده با کمال تعجب متوجه می شود که…
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختری به اسم نگاه هست که سه سالِ کل خانوادشو از دست داده و توی گل فروشی پیش سید و بی بی کار میکنه. شبی در حال برگشت به خانه با سرهنگی روبه رو میشه که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.