دانلود رمان رنج عشق از مینلی۲۱ با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درباره دختری هستش که خدمتکار یک خونه میشه که یه پسر تنها که البته لالم هست توش زندگی میکنه… مینلی شخصیت اصلی رمان که یه ادم ماورایی نیست… یکیه مثل خودمون… با پر از اشتباهات گوناگون… یه دختری با افکار لطیف که به خاطر بی پناهیش دنبال یه قهرمان می گرده یه ادم قدرتمند مثل فیلما تا مرهمی باشه بر همه تنهاییاش…
خلاصه رمان رنج عشق
فراز عین دیونه ها شده بود یه چماق دستش بود و داشت وسایل خونه رو می شکست و تا اومده برم طرفش خاتون دستمو کشید. خاتون- نرو کار دست خوت میدی. چرا داره اینطوری میکنه. خاتون- سر دردای وحشتناک داره که نمیتونه تحمل کنه اگه کسیو دور و برش ببینه با چماغش میفته به جونش باید بی حال بشه تا یوسف بره کمکش. -اینطوری که نمی.. هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم داره سرشو میکوبه به دیوار تا اومدم برم طرفش خاتون دوباره دستمو کشید بزور خودمو از خاتون جدا کردمو رفتم پیشش.
-فراز تورو خدا نکن فرازم خواهش میکنم فراز فراز جون مامانت. تا اینو گفتم برگشت سمتم از چشماش خون میبارید دستشو برد بالا اما نزد همونجا نشست داشتم دیونه میشدم. دستاشو از صورتش جدا کردم .داشت می لرزید. از پیشونیشم خون میومد. اشک از چشمای درشتو خوشگلش می ریخت منم باهاش گریه کردم. انگاری بی حال شده بود چون می خواست دراز بکشه رو زمین که خودم سرشو گذاشتم رو پام. اروم اروم موهاشو ناز کردم. یوسف که اومد جلو فراز خوابیده بود. با بغض به یوسف نگاه کردم.
سرش داره خون میاد باید ببریمش دکتر. یوسف-نه خونش خشک شده. -لااقل کمکم کنین ببریمش تو اتاق نمیشه که رو سرامیکا بخوابه. خاتون-بیدارش کنین دوباره سر درداش شروع میشه بیا این شربتو بخور رنگ به روت نمونده. تقریبا نیم ساعت بعد خاتون و یوسف رفتن. منم همونجا خوابم برد مثلا یه امشبو می خواستم زود بخوابما. صبح که بیدار شدم دیدم رو تخت خودمم. یعنی همه ی اون اکشن بازیا تو خواب بود. نگاه به ساعت کردم ۱۱ بود سریع رفتم پایین دیدم خاتون صبحانه رو اماده کرده بود…