دانلود رمان وصله جان از فاطمه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بوکسوری دو رگه برای انتقام خون پدرش مجبور میشه تو دِه بمونه و با بدست آوردن شواهد پی می بره که زن عموش قاتله. جاهد چشم روی همه چیز می بنده و دستور به قصاص می ده اما درست لحظه ی اعدام افسون با جاهد معامله می کنه. در قبال بخشش خواهرش خونبس جاهد خان میشه… مردی که تو بی رحمی همتا نداره… یه مرد قدرتمند و بی رحم در مقابل دختری که گناهکاره… آیاز معلم جذاب و خوش استایلی که در روستا مشغول به کاره اما کار اصلی اون آموزش نیست… اون مرد در پی انتقام و سواستفادهاس اونم از شاگرد ساکت و منزویش، صنم…
خلاصه رمان وصله جان
خودم رو عقب می کشه و از جا بلند میشم. -چیزیت شد؟ خاک و خل لباسم رو پاک می کنم که متوجه ی نگاه متعجبش میشم. – تو کی هستی؟ از اهالی اینجا نیستی؟ دست زخمیم رو با دست دیگم می گیرم و لب های ترک خوردم رو تر می کنم. -خواهرم تو این روستا زندگی می کنه. از روی اسب پایین می پره. – خواهرت! خوش قد و بالاست و صد البته جذاب! نگاهم رو زیر چشمی از بالا تنه ی درشت و اون جلیقه ی قهوهای تا شلوار همرنگش که نیمی داخل پوتین هاش پنهون شده پایین می کشم. – پ…پری ماه.
افسار اسب سرکشش رو می کشه. بعد جبار خان دومین نفره که روی این اسب نشسته. -داره کاسه کوزهش رو جمع می کنه برو کمک دست خواهرت بهش بگو تا شب از این جا نره طور دیگه راهیش می کنم. نگاهم رنگ عوض می کنه و بیخیال تعریف های مردم در برابرش گردن کشی می کنم. – تو خان این روستایی خواهر من تو این روستا زندگی نمی کنه حق نداری براش تعیین تکلیف کنی! عصبی نمیشه یعنی چهرهش که تغییری نمی کنه.
اخم هاش تو همه و لب های درشتش رو روی هم نذاشته تا راحت تر بتونه دم و بازدم بگیره. – شب از نیمه بگذره اون زن رو می سپرم دست کسی که خوب انتظار انتقام رو می کشه! خودم و به نشنیدن می زنم و با گام های بلند از پیشش رد میشم. بوی عطرش تلخه. تلخی ای که چهره م رو در هم می بره…. – یعنی نمی خوای بری! با خونسردی ظاهری علوفه ها رو جلوی حیوونا میریزه. – چرا باید از خونم برم. دونه های گندم روی زمین می پاشم و صدام رو بالاتر می برم تا بشنوه. -تهدید کرده میگم چرا گوشت بدهکار نیست باید از اینجا بریم….