پست های ویژه
دانلود رمان ترنج و عطر بهارنارنج از سما جم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختریست که در اوان کودکی، با دریافت تصویری بر پرده ی سفید ذهنش، بزرگسالی مخدوشی برایش رقم خورده و عزم آن دارد که با مهربانترین همراه و همنوازش، خوشترین لحظات را بر باریکه ی خیالش ثبت کند و آن که واقعیت این همراهی را به ته خط میرساند، همان اوست که…
خلاصه رمان ترنج و عطر بهارنارنج
ترنج: صبح زود از خواب بیدار شدم و مثل فشفشه، صورتم رو با آب ساده شستم و یه مسواک اساسی هم زدم. مقابل آینه ایستادم و با برس بزرگ و زبرم، موهای سرکش طلایی ام رو رام و با تموم قدرتی که توی دست هام داشتم، اسیرِ کش قهوه ای ضخیمم کردم.شلوار جین قهوه ای، مانتوی نخی قهوه ای و در ادامه مقنعه ی قهوه ایم رو به سرم کشیدم و موهایی رو که از کش در رفته بود، کاملا به داخل فرستادم طوری که فقط گردی صورت دیده میشد. با نگاهی که توی آینه انداختم، یاد برچسب بستنی های چوبی افتادم.
با این تفاوت که انگار یه نفر، گوشه ی بستنی رو کنده و یه گردی سفید بین اون همه قهوه ای به وجود آورده. کیف و جزوه ی کلاس امروز رو برداشتم و به سمت آشپزخونه رفتم. با دیدن کتلت های بدبوی روی میز، نزدیک بود معده ی ناشتام، زردآب بالا بیاره. دست روی بینی ام گذاشتم و کیسه ی زباله رو از سطل بیرون کشیدم و کتلت های مونده رو داخلش شوت کردم و با یه گره ی اساسی، به سمت در آپارتمان رفتم. کفش های تابستونی جینِ جلوی در رو پا زدم و از خونه خارج شدم. نگاهی به تویوتا کارینای
مدلِ ۷۶۹۱ آبی نفتی جلوی ساختمون انداختم که تنها یادگارِ آقاجونه و کسی هیچوقت به سراغش نیومد. حتی توی انحصار وراثت هم، محلی از اِعراب براش نذاشتند. دزدهای محله مون، محض خوشیِ دل خود ماشین تا حالا یه قالپاق هم ازش ندزدیدند اونقدر که قابل ترحمه! اگه طی این سال ها رسیدگی خوبی بهش نمیشد، تموم رنگش هم ریخته بود و یه متر هم تا سر کوچه نمی رفت. یه گوشه ی اسقاطی فروش ها می خوابید تا پِرسِش کنند. همه می دونند که این ماشین، از اولش هم عزیز دل بهار بوده و…
