خلاصه کتاب:
از سالیان دور، امیرطاها و شیدانه با نخی نامرئی از عشق در هم تنیده شده بودند. پیوند خویشاوندیشان، این دلدادگی را ژرفتر کرد تا روزی که در سایهی ازدواج، رؤیاهایشان به حقیقت پیوست. اما دنیا همیشه با دلخواستههای انسان سازگار نیست. امیرطاها برای آرامش شیدانه از پس شغلهای پرزحمت برآمد، تا سرانجام، روزی گردبادی نامرئی، زندگیشان را به بیراهه کشاند. سالها بعد، دوستان شیدانه در محل وعدهی دیرینشان گرد آمدند. آنها به دنبال کسی بودند که زندگیش را با عشق آغاز کرده بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاراگراف رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.