دانلود رمان دو پرنده بی سرزمین (جلد اول) از یگانه اولادی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان از یک سفر خانوادگی و دوستانه شروع میشه. از یک فضای شاد و خودمانی که در نهایت به تلخی میرسه. تلخی یی که زندگی آدم های اون جمع را دگرگون می کنه و همه شوم رو در شک فرو میبره. به خصوص صبا و فرزینی که شریک و همدم زندگی شون رو بعد از این سفر از دست میدن و… جلد دوم رمان آنلاین است.
خلاصه رمان دو پرنده بی سرزمین
به سمت ویلا برگشت. از گوشه ی چشمش فرزین و نسیم را دید که آن طرف حیاط روی تاب نشسته بودند و با هم صحبت می کردند. فرزین مشغول نوازش سر نسیم بود که روی شانه اش قرار داشت. نگاهش را از آن ها دزدید و قدم هایش را تندتر کرد. چرا همسر او نباید اینطور شب را با او می گذراند؟ اصلا نوازش و این ها پیشکش، آنقدر خورده بود که می دانست حتی توان بیدار هم ندارد تا شب را کنار او بخوابد. دوباره قراری خودش گذاشته بود را به یاد آورد. پتوی بهارهای برداشت برگشت. بساط بزن و
بکوب جمع شده بود و همه داشتند برمی گشتند داخل. پتو را که روی مازیار کشید لحظه ای مکث کرد. کف آلاچیق چندان راحت نبود و تا صبح روی آن خوابیدن قطعا نمی توانست برایش تجربه ی خوشایندی باشد. با همه ی دلخوری اش دلش نیامد تلاشی برای بیدار کردنش نکند. مازیار را به آرامی تکان داد و صدایش کرد ولی هیچ جوابی نگرفت. کمی که تکانش داد شروع به هذیان گفتن کرد. بوی بد دهانش آنقدر شامه ی قوی او را آزرد که شاید بیشتر خوابیدنش خیلی هم بد نمی بود. موهای مازیار که در صورتش
ریخته بود را آرام کنار زد: عزیزم تا صبح اینجا بمونی اذیت میشی، پاشو لطفا بریم تو اتاق بخواب! به سختی یکی از پلک هایش را کمی باز کرد! صبا لبخند محوی زد و به سختی جمله اش را ادا کرد: جام عالیه، تو برو. دوباره چشمش بسته شد و به چند لحظه نکشیده نفس هایش سنگین شد. از بلند شدن مازیار که قطع امید کرد به داخل برگشت. مهرانه و مهدی روی مبل نشسته بودند و سیگار می کشیدند. فرخ همزمان با ورود صبا از دستشویی خارج شد: پنج دقیقه ولتون کردم، اینجا رو کردین شیره کش خونه. دود چه خبره!