دانلود رمان این مرد کابوس من است (دوجلدی) از نیلوفر نام آور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این کتاب دربردارنده داستانی سراسر عشق و احساس و پر فراز و نشیب است. ماجرا حول دختری نوجوان جریان دارد که اولین پرتوهای عشق را تجربه می کند و در این میان از تهدیدهای فرد ناشناسی که او را از ارتباطش با پرهام وامی دارد نگران است. دختر که میان عشق و ترس سرگردان است ناگهان تکیه گاه زندگی اش را از دست می دهد و این همراه می شود با از دست دادن همه آن چه که تا دیروز در اختیار داشته است و گرفتار شدن در موقعیتی ناخوشایند که زندگی دشواری را به او تحمیل می کند.
خلاصه رمان این مرد کابوس من است
توی پارک، روبه روی مدرسه سر گردون ایستاده بودم . استرس و ترس داشت دیوونه ام می کرد، به ساعتم نگاه کردم، دوازده و بیست دقیقه، دوباره چشم چرخوندم تا شاید بتونم ببینمش. ولی خب، آخه من هنوز چهرش رو هم ندیدم، چطور باید پیداش کنم! دیگه داشتم از اومدنش نا امید می شدم، که صدایی از پشت سرم شنیدم، برگشتم و محو چشمای رنگ جنگلش شدم … _ دلارام؟ -بله، خودم هستم، و شما هم پرهام هستین درسته؟ پسر مقابلم خنده ی بلندی کرد و گفت: -نه، پس روحش هستم.
مسخ چهره ی زیباش شده بودم، اصلا فکر نمی کردم که به این زیبایی باشه ! قد بلند بود و هیکل نسبتا خوبی داشت، با پوست سفید و موهای بور، چشم های کشیده و به رنگ جنگلش با مژه های پر و تاب خورده اش من و مسخ خودش کرده بود . دستش و به سمتم دراز کرد، چشم از چهرش گرفتم و به دست هاش خیره شدم، دو دل بودم که باهاش دست بدم چند ثانیه خیره به دست های استخوانی و مردونه اش بودم. مردد، دستم رو دراز کردم سمتش که گرمای دستش باعث لرز خفیفی تو وجودم شد.
من تا به حال، با هیچ پسری هم کلام نبودم. خانواده سنتی ای دارم، خودم هم اهل دوست شدن با پسر ها نبودم. سرم به درس هام بود، تا اینکه بابا برام یه گوشی خرید، و اون گوشی شد تمام اوقات فراغتم. به تازگی با شیدا و ماهک دوست شده بودم. اون ها دخترهای آزادی بودن، کارهایی که من مخالفش بودم و انجام می دادن، مثل رفیق شدن با پسر ها، نه با یکی، بلکه هم زمان چند تا دوست داشتن! براشون هم خیلی عادی بود، نمی دونم چیه این دختر ها من و سمتشون جذب کرده بود، ولی دوستشون داشتم…